شبهای فیروزه ای ... یادش به خیر
تو اگر در تپش باغ خدا رادیدی ٬ همتی کن و بگو ماهیها حوضشان بی آب است
سلام... شبهای فیروزه ای هم تمام شد ....یادش به خیر .... شبهای فیروزه ای برنامه ای بود پر از خاطره ... حداقل برای ما ( گروه سپیدار) .... وقتی که تموم شد انگار یه تیکه از وجود هر کدوم از سپیداریها رو هم با خودش برد....
شنبه هفته گذشته از همشهری جوان برای تهیه گزارش از ویژه برنامه های ماه رمضان اومده بودن شبکه جوان ... میخواستن از برنامه های شبهای فیروزه ای و اینجا چراغی روشن است گزارش تهیه کنن...
به نظرم گزارش خوبی شد ! خیلی خاطره خوبی برای گروه سپیدار رقم خورد ...

واقعا" ! واقعا فکر میکردیم توی سازمان قمه کشی میشود! چون ریسک خیلی بزرگی بود که یه برنامه مناسبتی و دلی رو به یه گروه تنظ (!) نویس بدن ... اونم گروهی که همه جا به عنوان یه تنظ نویس میشناسنشون و تازه دو ماهه که وارد کار حرفه ای رادیو شدن! و در مقابلش برنامه افطار دست گروهی بود که خیلی سال بود تجربه کار حرفه ای داشتن ...

این بچه های گروه سپیدار ... + آقای ختایی و خانوم بنفشه رافعی...
یه گزارش هم از عوامل برنامه افطار ( اینجا چراغی روشن است ) تهیه کردن که اونم خوندنیه ....
حرف آخر :
ریگی از روی زمین برداریم ٬ وزن بودن را احساس کنیم...


